گویند مردی وارد کاروانس
رایی شد تا کمی است
راحت کند...
کفشاشو گذاشت زیر سرش و
خوابید.
طولی نکشید که دو نفر وارد آنجا شدند.
یکی از اون دو نفر گفت: طلاها رو بزاریم پشت اون جع
به...
اون یکی گفت: نه اون مرد بیداره وقتی ما بریم طلاها رو بر میداره.
گفتند: امتحانش کنیم کفشاشو از زیر سرش برمیداریم اگه بیدار باشه معلوم میشه.
مرد که حرفای اونا رو شنیده بود، خودشو ب
خواب زد.
اونها کفشاشو برداشتن و مرد هیچ واکنشی نشون نداد.
گفتند: پس خوا
به! طلاها رو بزاریم زیر جع
به...
بعد از رفتن آن دو، مرد بلند شد و رفت که جع
به طلای اون دو رو برداره اما اثری از طلا نبود و متوجه شد که همه این حرفا ب
رای این بوده که در عین بیداری کفشهاش رو بد
زدن!!
یادمان باشد در زندگی هیچ وقت خودمان را به خواب نزنیم که متضرر خواهیم شد.
برنامه تربیتی شهیدزرین...
ما را در سایت برنامه تربیتی شهیدزرین دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 1shahidzarinmadvan1c بازدید : 130 تاريخ : شنبه 11 اسفند 1397 ساعت: 2:39